شخصي شدن رسانه ملي در دوره مديريت " ضرغامي" تكراري از تجربه نخستين نحوه رياست بر اين دستگاه حساس، پس از پيروزي انقلاب اسلامي است.

به اين معنا كه پافشاري اولين رئيس صدا و سيما بر شخصي كردن رسانة ملي، سبب شد تا مردم راديو و تلويزيون جمهوري اسلامي را بنام او صدا و سيماي قطب‌زاده بنامند. حضور پي در پي اين فرد در تلويزيون به شكل‌ها و بهانه‌هاي گوناگون آنچنان كه بعدها روشن شد، با هدف نامزدي رياست جمهوري بود. اما تنها راهكارهاي وي "تيري به سنگ بود"، بلكه نفرت عمومي را هم ثمر داد! از اين روي "بدعت" او شايد به دليل عقلي و منطقي تكراري آشكار و ملموس نداشت.

اينك پس از گذشت نزديك به سه دهه، مديريت صدا و سيما در عمر نه چندان دراز خود، مسير شكست خوردة گذشته را بسيار گسترده‌تر دنبال مي كند، به نحوي كه "رسانه‌ ملي" در منظر ملت، وسيله‌اي شخصي براي ضرغامي تلقي مي‌شود.


گرچه روند شخصي شدن صدا و سيما و به ويژه "سيما" براي تصوير و صداي "ضرغامي" از آغاز مديريت او آشكار شد، اما پس از انتخابات سوم نيز، گسترش و عمق بيشتري يافته است. به دور از تفصيل مي‌توان "هوا"ها و "بهانه"هاي ضرغامي را در مديريت صدا و سيما، معيار و ملاك اصلي ديد.


ضرغامي در تشييع جنازه‌ها، ضرغامي در مجلس ختم، ضرغامي در ملاقات هنرمندان، ضرغامي در ديدار و گفتگو با هنرپيشگان، ضرغامي در بازديد مشتاقانه و مشوقانه "برره‌اي"ها، ضرغامي و گفتگو با زنان فرهيخته، ضرغامي در نشست با دوبلورها، ضرغامي و اهداي جوايز به مناسبت‌هاي مختلف، ضرغامي در ديد و بازديدهاي گوناگون و ضرغامي در…


به هر حال هر روز و هر ساعت، مردم بايد منتظر باشند تا در چند نوبت خبري و تحليلي و تفسيري گزارشي از "ضرغامي" داشته باشند. در اين گزارشات ممكن است دوربين، حتي در ميان جماعتي بگردد تا سيماي ضرغامي را ظاهر كند، و نيز راه رفتن، خنديدن، گريستن، نشستن و حرف‌زدن وي را با دقت به خاطر مردم بسپارد!


اين اجبار صوتي و تصويري بدون هر گونه ارزش علمي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي به ملت تحميل مي‌شود. اينكه "هوا"هاي ضرغامي چه زماني پايان مي‌پذيرد، معلوم نيست، اما اين كه «رسانة شخصي» و نه «رسانة ملي» مجري موظف براي خواست‌هاي بي‌پايان اوست، يك امر محرز است! شايد در اين نوع مديريت تنها رسالت و مسئوليت «تنها رسانة ملي» ارضاي «هواها»ي مديريت باشد كه «بهانه»‌هاي هدفمند نيز آن را «هدفمندتر» مي‌كند!


جالب آن كه دست‌اندركاران صدا و سيما با دقت و مسئوليت ويژه به تحقق آمال رياست مي‌پردازند. مثلاً بهترين ساعات عصر يك جمعه را شبكه پر بيننده 3 به سخنراني «ضرغامي» در جشنواره مديران صداي جمهوري اسلامي در اصفهان اختصاص مي‌دهد. در اين انتخاب ظريف، يك نكته مهم به مردم القا مي‌شود كه عبارت است از گستره توانمندي‌هاي خارق‌العاده مدير فوق‌العاده صدا و سيما؛ يعني ملت متوجه اين امر باشند كه ضرغامي همان مروج و مشوق فرهنگ «برره» اين انتلكتوئل عالم به تمامي مباني و علوم غربي است كه عصر جمعه شما را به شنيدن سخنراني عالمانه خود مزين مي‌كند. زماني ديگر ميليون‌ها بيننده منتظر تماشاي فوتبال ايران و مكزيك در جام جهاني را مفتخر به ديدن سيماي ضرغامي بطور زنده مي‌كند، كه البته به طور اتفاقي لحظاتي جلو دوربين مي‌آيد و سخن مي‌گويد! اين نمونه‌هاي ناچيز كه هر روز مردم شاهد تكرار آنها هستند، احتمال مُسرّي بودن بيماري «آقاي دوربيني» را قطعي مي‌كند!


اما «ضرغامي» بهانه‌هايي هم دارد، كه گاه شانس هم او را در دنبال كردن آن‌ها كمك مي كند. واقعيت آن است كه ضرغامي از نخستين لحاظات پيروزي معجزه‌آساي «دكتر احمدي نژاد» ناسازگاري را با اراده پولادين ملت به نمايش گذارد. از آن زمان او حضور خبري رئيس جمهور محبوب را در تصميمات و اقدامات ملي، با حذف يا كمرنگي دنبال كرده است. مهمترين مسائل مردم كه در سفرهاي استاني رئيس جمهور مطرح مي‌شود، تا مدتها با سانسور روبرو بوده است. پس از اعتراضات و انتقادات گسترده مردمي، ناچار آنچه را امروز شاهدند، از اساسي‌ترين مطالب مربوط به مردم در سيما انعكاس دارد.


اما همين مسأله هم به بهانه‌هاي گوناگون يا حذف مي‌گردد و يا به اشاره از آن عبور مي‌شود. از جمله بهانه‌هاي ضرغامي، سقوط هواپيماي حامل خبرنگاران شد. اين «بهانه» ضرغامي را كمك كرد تا هم تصوير خود را در مراسم متنوع به كرات به نمايش گذارد، و هم از پيامدها و بازتاب جهاني آن سفر پراهميت، كمترين و ناچيزترين خبر را به اطلاع مردم برساند. سقوط هواپيماي فرماندهان شهيد در اطراف اروميه هم تكرار ماجراي قبل بود كه با يك سفر استاني رئيس جمهور متقارن شد. در هر دو مورد به جاي گزارش از سفر رئيس جمهور كه البته تحت الشعاع آن حادثه‌هاي جانگداز قرار گرفته بود، تصاوير ضرغامي، پي در پي در ساعات مختلف و شبكه‌هاي متعدد بمباران افكار عمومي را پي مي‌گرفت.


قهر و خشم ضرغامي نسبت به اراده ملت در انتخاب احمدي نژاد، قابل كتمان نيست. اين كه او در رسانه شخصي خود، تمايل ندارد سخنان رئيس جمهور را در ارتباطات با مسايل مردم در اوقات مناسب پخش كند، و اين كه افتتاح «صندوق مهر رضا» را كه از ابتكارات ملي و بي سابقه احمدي نژاد در راستاي «محروميت‌زدايي» است، بايكوت مي‌كند، و اين كه سخنان رئيس جمهور در جمع استانداران كه با شجاعت و صراحت و قاطعيت امام (س) گونه، برخي پشت پرده‌هاي مفاسد اقتصادي و سياسي را مطرح مي‌نمايد بايد در آخرين ساعات شب، و البته پس از پخش سريال و ترانه‌ها و آگهي‌هاي تجاري و غيره پخش ‌شود، و اينكه آنچه «ميل» اوست از مصوبات دولت در جهت حل معصلات مردم، بايد به اطلاع مردم برسد. و حتماً با تفسير و تحليل خبري يا انجام ميزگرد كارشناسانه تخطئه و اين كه… مسائلي است كه مردم كوي و برزن مي‌دانند و نسبت به آن ابراز تنفر دارند.


اما نكته برجسته ديگر تلاش در احياي اموات سياسي توسط ضرغامي در رسانه شخصي اوست. ضرغامي بدون توجه به پيام سوم تيرماه، تمام تلاش خود را وقف احيا و بازگرداندن «اصلاح طلبي برانداز» كرده است. چشم و گوش صدا و سيما را مسئول شنيدن و ديدن اخبار مربوط به خاتمي، هاشمي، روحاني و كارگزاران و مشاركتي‌ها و ديگران نموده است. همه بخش‌هاي خبري، از اخبار بي‌ارزش مربوط به اين طيف نشان دارد. كجا رفتند، چه گفتند، چه نوشتند، چه خواندند، و شايد چه خوردند و چگونه خوابيدند، در آينده؟!


آخرين نمونه اخبار ساعت 14 روز شنبه است كه ورود «چاوز» رئيس جمهور ونزوئلا را با تصاوير خاتمي گزارش مي‌دهد؟! «بهانه» امداد رسان ضرغامي در اين روزها، مسأله لبنان است. ضرغامي در اين مسير به مثابه يك «حزب اللهي» از مقاومت اسلامي لبنان وارد عرصه شده است. قطعاً اخبار مربوط به رئيس جمهور ايران، و دولت و مسايل مردم در چنين شرايطي به كلي از رسانه ضرغامي حذف مي‌شود. اما جايگزين آن حضور اسمي، تصويري و تفسيري و خبري افرادي چون خاتمي، هاشمي و حتي دست چندم‌هاي اصلاح‌طلبي مطرود ملت است. كمي آنطرف‌تر، «محسن رضايي» به عنوان كارشناس جامع‌الاطراف در شبكه‌هاي مختلف حضور دارد. او كه ديگر «دكتر رضايي» است پيش از جنگ لبنان، يا «كارشناس اقتصادي» بود «يا سياسي»، و همواره ثابت در تلويزيون. اين روزها بيشتر از گذشته با كارشناسي‌هاي سياسي، نظامي و فوق سياسي و نظامي همه شبكه‌ها را تسخير كرده است. ضرغامي براي احياي دايره وسيع شده اصلاح‌طلبي حتي از «زهرا شجاعي» هم كمك مي گيرد تا درباره لبنان اظهار نظر سياسي كند! همچنين به بهانه خبرهاي حزبي، به بمباران نام اصلاح‌طلبان از كارگزاراني تا مشاركت مجاهدين انقلاب مي‌پردازد. شايد ضرغامي در هدف خود چيزي را دنبال مي‌كند كه يا همقطاران سابقش او را ياري كنند، و يا از اصلاح‌طلبي بر انداز مدد جويد، اما گناه ملت چيست؟


سخن آخر اين كه اگر ضرغامي از سوم تيرماه و شگردها و ترفندها و هزينه‌ها و تخريب‌ها و تضعيف‌هاي قدرت طلبان عبرت نگرفته است، و اگر همچنان كه در آخرين روزهاي عمر حاكميت اصلاح‌طلبي خاتمي را برگ زرين انقلاب اسلامي ناميد، از «انقلاب» و «اسلام» چنين درخت بي‌حاصل يا بد حاصلي را در انديشه دارد، و اگر با هدفمندي ويژه «پاي خود را در زمين اصلاح‌طلبي گير كرده» مي‌بيند، بايد پاسخگوي ملت آگاه و هوشمندي باشد كه صبر و حوصله‌شان در مشاهده تبديل «رسانه ملي» به رسانه‌اي در انحصار «هوا»ها و «بهانه»‌هاي او ظرفيت و محدوديت معيني دارد.

منبع"سايت قطره

يزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا